یکی از بزرگترین فنتزیام اینه که یکی به یکی دیگه بگه:"این بتنی امروز حالش حالش خوب نیست یکم مراعاتشو کن":)
همچین دانشجوهای ملنگ و مستی هستیم که از ساعت 8 رفتیم دانشگاه تو کتابخونه درس بخونیم انقدر غرق شدیم تو بحث زیبای پلیمریزاسیون و پیدا کردن یه مونومر که یهو دیدیم یه ربع از کلاس گذشته
بعــــــــله ما با همچین تمرکزی درس میخونیم
رنگ داشتن یه دختر به این نیست که 7قلم آرایش داشته باشه
به این نیست که چقدر چشاشو با مداد سیاه میکنه یا حتی اینکه لنز چه رنگگی بذاره
به اینم نیست که لباش و گونه هاشو رنگ بزنه
حتی به این که چقدر باز یا چقدر مد بپوشه هم نیست
یه دختر وقتی رنگیه که از چشاش یه برق خیره کننده میپره بیرون
وقتی که پوستش داره نفس میکشه بدون اینکه زیرِ چندین ایه کرم و... باشه
وقتی که لباش از خوشحالی و قدرت برق میزنه
وقتی بی دلیل میخنده بی پروا شوخی میکنه و میخندونه
وقتی که یه مرز دوره خودش میکشه که هرکسی میتونه باهاش خوب باشه و هیچکس نمیتونه مرز ادب و احترام و خلوتشو بشکنه
واسه همسنه که یه سریا وقتی آرایش ندارن مثلِ زامبین و یه سری دیگه .... خب بی آرایش دلنشین ترن:)
رنگی باشیم دخترا یه رنگِ واقعی یه رنگِ حقیقی:)
10روز نبودنت دوستیِ جدیدت ترسهام ترسامون بحثامون قهرامون دعواهای شدیدمون
این چند وقتِ پر از اینا بوده پرِ چیزایی که تا حالا نبوده چیزایی که اون لحظه خیلی ناراحتمون کرده خیلی
ولی بعدش بعدش که ازش رد شدیم فقط مارو بهم نزدیک کرده
همین:)