امواج بتنی

گاهی انقدر آروم که میتونی کنارش بشینی و گاهی انقدر سهمگین که باید نهایت فاصله رو حفظ کنی ...

امواج بتنی

گاهی انقدر آروم که میتونی کنارش بشینی و گاهی انقدر سهمگین که باید نهایت فاصله رو حفظ کنی ...

از من به شما نصیحت

یاد بگیرید وقتی نزدیکیای تولدتون میشه زیاد گیر ندید به کسی کجا بوده با کی بوده با کی حرف میزنه وگرنه خودتون ضرر میکنید 

نظرسنجی:|

خوانندگانِ گرامی الان شما با رنگِ وبِ من مشکل دارید؟؟ یعنی میاید میخونید چشتون اذیت میشه؟؟؟

جای شما خالی

یا البته شایدم چشمتون روزِ بد نبینه خودتون ببینید با کودوم حال میکنید

حالا به هرحال یه پازل گرفتیم 5000تیکه اثر جناب ونگوگ بعد این پازل تشکیل شده از آسمون یه سری ستاره توش یه سری خونه که چراغاشون روشنه یه دریا که نور ستاره توشه یه خشکی 

بعد این آسمون و خشکی و ساختمونا همشون آبیه تیرس بعد نور ستاره ها ساختمونام همه زرد 

حالا اینکه اون لحظه چه خری مغز منو گاز گرفته بود که خریدمش و اینا بماند ولی بعدش هربار دیدمش لرزه بر اندامم افتاد 


دیشبم یه خره پدر ... دیگه اومد مغز داداشِ منو همچین جانانه گاز زد و داداشِ منم باز کرد پازل و بعد 5نفر آدم گنده نشستیم هی فک کردیم الان چیو باید جدا کنیم؟ از کجا شروع کنیم آخر رسیدیم به امر خطیر و توصیه شده در زمینه ی پازل دُرُس کردن که همون گوشه جدا کردن باشه (البته منظور از گوشه لبه ی 4 طرفِ پازله)

هیچی دیگه 2شبِ دارم دس یکشم لبه پازلا صافاشو جدا میکنم 


تازه بابام قول داده اگه یه ماهِ درستش کردم واسم یکی دیگه بخره و من از الان دارم سرمایه گذاری میکنم واسه پازلِ نهمم 


اصا" عمرا" درک کنین چه نظمی به افکارم میده این پازل درس کردن 

شاید عجیب باشه ...

ولی باید باور کنید اون شب که وایستاده بودیم جلو دانشکده ی پلاسما من رفتم لب پرتگاه واقعا داشتم به این فک میکردم که بپرم؟؟

یا اون روز که وایستاده بودم بغل اتوبان و می رفتم سمت پل عابر داشتم فک میکردم کاش بپرم زیر این ماشینا که کمتر از 100تا سرعت ندارن

یا اون روز که دمه پنجره حرف میزدیم .کلاس طبقه سوم بود داشتم فک میکردم از همینجا بپرم پایین بهتر نیست تا این همه پله رو برم؟؟


این که میگم فک میکردم نه واس شوخی و خنده و اینکه یه فکرِ گذرا باشه انقد این افکار جدین که به زور (واقعا به خودم فشار میارم) از ذهنم میپرونمشون 


نشونه ی هیچیم نیستا یعنی میخوام بگم نه که فک کنید افسردگی دارم یا هرچی که این فکرا به ذهنم میاد همیشه همینجوری بوده یعنی از وقتی من یادمه یه همچین افکاری خیلی قدرتمند میومدن تو ذهنم  منم خیلی دوسشون دارم  فک کنم آخر یه روز تسلیمشون بشم 



انحرافی: 

دلتنگی فقط مالِ وقتی نیست که کسی و نبینی و ازش خبر ناشته باشی 

بیشتر وقتی چیزی یا کسی و میبینی و همیشه خیلی بهش نزدیکی ولی میدونی بهش نمیرسی دلتنگ تر میشی 

دیگه خسته شدم واقعا از این همه ادعا و نگران بودنت واس من نگران نباش من دیگه ازت توقعی ندارم دیگه الان کاملا موقعیتم و میدونم دوستیم خیالت راحت دیگه نمی خواد انقد نقش بازی کنی!

بازگشت بتنی :دی

بعله منم همون آدم بتنی دنیای خاکستری میباشم 

به شما هم هیچ مربوطیتی نداره که چرا دنیای خاکستری پاک شد 

خواهشی که بنده دارم قبل از خوندن وبلاگم اون بغلیه که زیره عکس هست و بخونید 


دیگه هیچی دیگه در خدمتیم




پ.ن:راستی من از همین تریبون به شما قول میدم این وبلاگ خواهند ماند تا سالیانِ دراز:دی