امواج بتنی

گاهی انقدر آروم که میتونی کنارش بشینی و گاهی انقدر سهمگین که باید نهایت فاصله رو حفظ کنی ...

امواج بتنی

گاهی انقدر آروم که میتونی کنارش بشینی و گاهی انقدر سهمگین که باید نهایت فاصله رو حفظ کنی ...

همچین الاغیم بنده

این پست جهت آشنایی شما با این جانب میباشد وارزشِ دیگری نخواهد داشت

ادامه مطلب ...

برای بتنی کوچکم (3)

یادت باشد دلبسته نشو!


 آدمها وقتی نقششان در زندگیت عوض میشود دیگر همان آدم نیستند به جای نقششان خودشان عوض میشوند خوبها هم حتی خیلی خوبها هم حتی همانهایی که تو آنها را جزو معدودهایی حساب میکردی که قبولشان داری همانهایی که میگذاری واردِ دنیایت شوند همانهایی که تو را مجبور کردند با رفتارشان با حرکاتِ ساده ی دست و سرشان با " آفرین" گفتنهای سادشان بهشان اعتماد کنی و حتی دوستشان بداری و دلبسته شان شوی 


آنوقت تو میمانی و خاطره هایش تو میمانی و یادِ فهمیدنهایش کمک کردنهایش یادِ اس ام اس درصدهای شبانه یادِ آرزوی دوستی با او را که یک سال در ذهن داشتی! 


و تو هرچقدر هم که فکر کنی که دیگر دوستش نداری باز هم دوستش داری و دلتنگش میشوی :)



پ.ن:بد کردی من هیچی با این بچه خیلی بد کردی:)  

صادقانه بگم...

الان که از جواب های مسخره وتکراری ِ مرسی ممنون واسه تبریکات مسخره تولدت تو فیسبوک فارغ شدم صادقانه بگم...


دست ِ همشون درد نکنه ولی ... اونایی که همون شب یا حتی همون روز تبریک گفتن چیزه دیگریند:)


وصادقانه تر اینکه یه سریا بودن که توقع نداشتن و یه سریم نبودن که توقع نداشتم :)

لعنت...

لعنت به همه ی وقتایی که مجبورم مجبورت کنم کاریو بکنی که دوس نداری 

لعنت به من ...لعنت به اونا 




پ.ن:با همه ی اینا بگو که می دونی خوشحالیت واسم مهم ترین چیزِ دنیاست

یه روز ...

بلاخره خوب میشم میشم همون بتنی قبلیه بعد اون روز میرم تو خیابون هی میخندم هی میزنم رو شونه ی اونایی که تو پیاده رووان سرشون پایینه هندزفری دارن داغونن یه چیزی بهشون میگم میخندونمشون و نفرِ بعد ...


خوب میشم دوباره همونی میشم که بودم همونی که اخوان میگفت میبینمش انرژی میگیرم 

دوباره دورم پرِ آدم میشه دوباره همه چی خوب میشه دوباره میرسه یه روزی که من تمامِ وجودم داد نزنه من نگرانم حتی خنده های عصبیم و لبخندای زورکیم :)