مثل وقتهایی که خسته و گرسنه میرسی به رستوران! منو را چند بار ورق میزنی ، از شدت گرسنگی دلت همه ی موارد منو را میخواهد و لی با وسواس تمام فقط یکی را انتخاب میکنی! با تمام گرسنگیت صبورانه منتظر میشوی برای اماده شدن غذا! و بعد....
غذا انقدر خوب طبخ شده، انقدر باب میلت است که با خوردن هر لقمه لذت میبری و هر لقمه را چند باری در دهانت میچرخانی تا طعمش در خاطرت بماند! غذا که تمام میشود حسی ناب داری! حس زیبای سیری با عالی ترین غذا!
و من تمام این گرسنگی را در روحم احساس می کنم بعد از مدتی سرگرم بودن با تکنولوژی های لعنتی و دوری از کتاب! و بعد پناه میبرم به خیل عظیم کتابهای نخوانده ام که چیده شده کنار تخت و با وسواس یکی را انتخاب مبکنم!چند فصل اول را منتظر میمانم تا نویسنده خوب اماده اش کند و بعد...
گاهی میشود یک جمله از کتاب را بارها و بارها خواند تا یادت بماند طعم ناب کلماتش!
من عاشق کتابهایم هستم!