امواج بتنی

گاهی انقدر آروم که میتونی کنارش بشینی و گاهی انقدر سهمگین که باید نهایت فاصله رو حفظ کنی ...

امواج بتنی

گاهی انقدر آروم که میتونی کنارش بشینی و گاهی انقدر سهمگین که باید نهایت فاصله رو حفظ کنی ...

برسه روزی که حالت دوم واس ما صدق کنه:دی

یکی از لذت های زندگی میتونه اون لحظه ای باشه که بلاگ اسکایتو لاگ این میکنی عدد قرمز پیغاماتو میبینی بعد بدون اینکه وارد پیغامات بشی وبلاگایی که تو خبر نامت هستن و چک کنی بعد حساب کتاب کنی ببینی عدد قرمزه یدونه بیشتر از تعداد اپای این وبلاگاس! 


دو حالت وجود داره یکی اینکه یه اپ پاک شده رو میتونی بخونی دومی اینکه یه پیغام خصوصی داری! جفتش کلی لذت بخشه جان شما ولی حالت دوم اونم از یه غریبه اصاً وصف ناشدنیه

برای بتنی کوچکم

به تو خواهم آموخت با کمبودهایی که به خاطر بی پولی داریم  کنار بیایی و با همانهایی که داریم خوش باشی خواهم آموخت ولی هرگز نمیگذارم به خاطر بالا بودن سنم یا بی حوصلگیم احساس کمبود کنی هرگز شور جوانیت را با محدود کردنت نادیده نخواهم گرفت شاید نگذارم شب دیروقت برای جشنی خیابانی بیرون بروی ولی با تو خواهم آمد این را به تو قول میدهم:)

برای بتنی کوچکم (9)

گوش کن فرزندم! اگر در ناراحتی سه سهم مساوی از رنج در نظر بگیریم سهم تو از رنج ناراحتی خودت یکی و سهم انکه دوستت دارد دوتا خواهد بود. او که دوستت دارد حتی بیشتر از خودت سهمی خواهد داشت تنها از خوب نبودنت و سهمی دیگر از اینکه تمام دنیایش را ناراحت میبیند. 


این را به یاد داشته باش و وقتی از کارهایت یا رفتارت ایراد میگیرد بدان تنها نگران توست. بدان که شب و روزش در این فکر میگذرد که کسی باعث ناراحتیت نشود و آرزوی مرگ کسی دارد که کوچکترین غمی در دلت گذاشته، اما وقتی تو خود مقصر باشی حرفی برای گفتن ندارد وبازهم ناراحت خواهد بود از اینکه چرا قبلاً به تو هشدار نداده است . پس نگذار این درد و ناراحتی وقتی به تو هشدار میدهد هم آزارش دهد که با حرفهایش ناراحتت کرده. 


کودکم این را مانند اسمت هرگز فراموش نکن که یک عاشق همیشه نگران است وتنها تو هستی که میتوانی از نگرانیهای عاشقت کم کنی و به او آسودگی بخشی

با تشکر از صدف:)

یه سری آدمام هستن که پیششون نمیتونی الکی بی حال باشی! 


وقتایی که بی خودی دلت میگیره یهو زنگ میزنن و با همون حرفای الکی که میدونن میخندوندت حالتو عوض میکنن! وقتایی که تنها میشی با اینکه میدونن اگه اونی که مهمتره برگرده یا زنگ بزنه باید خداحافظی کنن, میمونن و حرف میزنن و نمی زارن تنها بمونی. تنها بمونی و از اونی که دلت میخواست باهاش حرف بزنی ناراحت شی که نیست. تنهاییتو پر نمیکنن, ولی یادت میبرن که تنهایی و تو احساس میکنی بغضی که اون ته گلووته به جای اشکایی که میخواستی تو تنهایی بریزی, با خنده های الکی و سرخوشانت خالی میشه. اون موقعست که میتونی دیگه به غرها و گیرهای مامانت فک نکنی, به اینکه دیگه نمیتونی درس بخونی فکر نکنی, به اینکه چقدر منتظر یه اس ام اس یا زنگی فکر نکنی!


میدونی این آدما میتونن اون موقعهایی که زندگیت همینجوری الکی الکی به قول خودش سخت شده آسونترش کنن:) 

رسماً دهنم صاف شده

بر طبق آخرین مشاهدات از احوالات و تنهایی و دلگیری های اینجانب باید به اطلاع برسانم عصر جمعه به شنبه شیفت پیدا کرده!