امواج بتنی

گاهی انقدر آروم که میتونی کنارش بشینی و گاهی انقدر سهمگین که باید نهایت فاصله رو حفظ کنی ...

امواج بتنی

گاهی انقدر آروم که میتونی کنارش بشینی و گاهی انقدر سهمگین که باید نهایت فاصله رو حفظ کنی ...

سیلور استاین (با تصرف:دی)

اگه یه شب به عالمه لباس رو تختتون بود که باید قبل از خواب جمع میکردید 

(وای چه کارِ بی مزه و مزخرفی)

اگه یه روزی یه عالمه لباس رو تختتون بود که باید قبل از خواب جمع میکردید

(به جای اینکه کتاب بخونید یا چت کنید)

اگه یه روزی یه عالمه لباس رو تختتون بود که باید قبل از خواب جمع میکردید

فقط کافیه نصفشونو بندازید تو سبد لباس چرکها


البته بازم مجبورید یه وقتی اونارو جمع کنید ولی خب به طورِ موقت کارتون را میفته :دی

منم دیگه:دی

پسر همسایمون تو راهرو دیدتم میگه :"چه ژیله ی خوش رنگی!"


منم :دی وارانه بش گفتم :"خب توام از این به بعد به جا اینکه سویشرت انی بخری این رنگیشو بخر!"


گویا ناراحت شد حالا من دلیلشو نفهمیدم ولی اگه شما فهمیدید بگید به من :|

خوب شد نترکید طفلک:))

وبلاگ یه بابایی رو دیدم همین بهمن وبلاگ زده بودا ولی تعداد آپاش  تو همین نصفه ماه از کلِ آپای من بیشتر بود:دی


قصدِ  مسخره کردن ندارما ولی خب جالب بود

خب گناه دارم آخه:|

من الان دلم هایدا میخواد باید برم بمیرم یعنی؟؟ هیچکی نیس یه هایدا دستِ من بده؟؟ این چه زندگی ای خب:(

آرامش!

بعدِ دو روز که داداشم به همراه اهل و عیال ایجا کنگر خورده و لنگر بیانداخته بودند اکنون که رفته و سایرین در خواب ناز فرو رفته اند بنده چنان آرامشی دارم که تمایل دارم تا صبح سر بیدار بوده و از این آرامش استفاده کنم !


پ.ن:تنها خر و پف دیوو گونه پدر کمی آزرده خاطرمان میکند چه خبره خب یکم یواش بچه میترسه:(


پ.ن2:اکسیژنِ هوا هم کم شده بود جانِ شما این دوروز تو خونه هواام زیاد مصرف میکردن حالا بقیش بماند!