امواج بتنی

گاهی انقدر آروم که میتونی کنارش بشینی و گاهی انقدر سهمگین که باید نهایت فاصله رو حفظ کنی ...

امواج بتنی

گاهی انقدر آروم که میتونی کنارش بشینی و گاهی انقدر سهمگین که باید نهایت فاصله رو حفظ کنی ...

فیسبوک نوشت

حکایت رفاقت من و تو
حکایت قهوه ای است
که امروز به یاد تو ...
تلخ تلخ نوشیدم ..!
که با هر جرعه ،
بسیار اندیشیدم
که این طعم را دوست دارم یا نه ؟!
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن
که انتظار تمام شدنش را نداشتم
و تمام که شد ...
فهمیدم ،
باز هم قهوه می خواهم ..!!

نظرات 2 + ارسال نظر
تام شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:04 ب.ظ

دوسش داشتم. قبلاً خونده بودم! :)

:)

nahale جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:23 ب.ظ

kheili delchasb bood :)

آره :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد