تولدت مثلِ خودت بود ساده صمیمی و کاملا" بی دلیل دوس داشتنی روزِ خوبی بود خیلی خوب و واقعا" خوش گذشت
شاید بهت ثابت شه که فکرات مسخرس تولدت همیشه خوبه:)
پ.ن:لوس بود واسه تولدت امروز آپ کنم ولی واسه بارِ چندم تولدت مبارک بهترین دوستِ دنیا:)
الان که از جواب های مسخره وتکراری ِ مرسی ممنون واسه تبریکات مسخره تولدت تو فیسبوک فارغ شدم صادقانه بگم...
دست ِ همشون درد نکنه ولی ... اونایی که همون شب یا حتی همون روز تبریک گفتن چیزه دیگریند:)
وصادقانه تر اینکه یه سریا بودن که توقع نداشتن و یه سریم نبودن که توقع نداشتم :)
جای شما خالی امروز صبح همانندِ بتنی های بسیار خوب رفتیم دانشگاه که از یکی از رفقا استاتیک بیاموزیم باشد که به ترم سوم نکشه این لعنتی
پا گذاشتم دانشگاه دیدم هزار الله اکبر برف اومده تا کمر (حالا دقیقا" کمر نه ولی زانو و اینا) بعد اصا" یهو دلم خواس با تام جانمان بیفتیم رو برف ها به جان هم. هی خودمو نگه داشتم گفتم نکن بتنی جان بد است کلاس دارد از درس میفتد بعد خودش که گفت برف بازی میخواهد زد به سرم درمیان که گذاشتم استقبال گردید (حالا به دلیلش کار ندارم که واقعا می خواست یا به خاطرِ ناراحت نشدن بنده بود)طرفِ مربوطه ی ایشان هم هی گفت پارکِ پرواز برف نیست نیامده من هی گفتم از دیشب آمده مگر میشود هی گفت نمی آید یه ذره تا سیدخندان می آید یه ذره دیگر تا شهرک می آید حالا چون تویی میرساندش حالا دیگر خیلی اصرار میکنید میماند!
من هم که جنابِ همیشه پایه را(که البته این روزها مقداری چس گشته با عرض پوزش قبلی یا بعدی نمیدانم) برداشتم بردم نه پول داریم که ماشین داشته باشیم نه مثلِ تام جان دوس پسر ماشین دار داریم که برساندمان آویزون تاکسی و اتوبوس بلاخره رفتیم دیگر 4 نفری مقادیری برف بازی کردیم که صادقانه بگویم تعدادِ انگشت شماری از کلیه گلوله ی برفهای پرت شده توسط همه ی افراد به هدف خورد بقیش همه تو در و دیوار هم حتی نبود با اینکه من و تام جان و طرفِ مربوطه ی تام جان هی همدیگر را مسخره کردیم ولی صادقانش این بود که عرض شد و بلاخره هنگامی که 3نفر دیگر به حالِ یخ زدگی و قطع اجزا افتادند و به زور من را که دلم ماند پیشِ برفها خرکش کردند و بردند
هیچ اتفاقِ خاصی هم نیفتاد اگر تا اینجا را برای اتفاقاتِ منحصر به فرد خواندید که مثلا" خبری از آغازِ فجایع 2012 بدهم یا مثلا حتی اینکه یکی از ما افتاد و دندانش یا پایش یا دستش حتی شکست باید بگویم اشتباه کردید هیچ اتفاقِ خاصی نیفتاد فقط به من یکی الکی الکی خیلی خوش گذشت
هو یارو فش نده مجبور نبودی بخونی که
پ.ن: برف که میاد از اون تهِ ته دلم احساس میکنم زندگیم هرچقد سیاهی داشت یهو سفید شد عاشقِ برفم و روزای برفی که احساسِ همه ادمارو لطیف میکنه (بجزکسایی که تو ترافیکش موندن البته) امروز خیلی خوب بود چون هم برفی بود هم ادمایی که باهاشون بودم خوب بودن:)
عاشورا وقتِ گریه کردن نیست وقتِ نذری خوردنم نیست وقتِ دختربازی پسر بازیم نیست وقتِ پول دراوردن نوحه خونام نیست وقتِ اینم نیست که یه سال حاجتاتو جمع کنی و همشو یهو بگیری
عاشورا وقتِ اینه که یاد بگیری چطوری تا پای جوونِ خودت که هیچی جوونِ بچت پای اعتقادت وایستی من کاری ندارم که حسین امامِ بود مرد بود مردِ بزرگی بود مردی بود که زندگی نکرد تا زندگی کردن یاد بده بیایید امسالو به جا گریه کردن یاد بگیریم شاید وضعمون یه تکونی بخوره :)
پ.ن:دیشب یارو نوحه خوونه میگفت من میگمااا من میگم شاید یه شب .....:|
گریه انداختن مردمم تخیل قوی میخواد
یه زمانی بود منتظرِ محرم بودیم که با هم بریم هیئت خدا مارو ببخشاید ولی خوش میگذشت :)چه حالی میکردیم با ریتم سه ضربِ هیئت با غذای اضافه گرفتن حتی با پسر بازیای بچگونمون .خیلی چیزای دیگه
اون موقع هم من خیلی فرق داشتم هم تو کلا اون روزا دوستای خوبی بودیم فک کنم
یادش بخیر اون موقع ها:)
انحرافی:
راستی تویی که پارسال عاشورا باهام بودی امسالم منتظرتم اگه نیای از خونه بیرون نمیرم زودباش بیا