دیروز تو شهربازی که بودیم همین جوری که داشتیم وسایل بازی رو نگاه میکردیم که کدومو سوار شیم از همه چی میترسیدم تصور سوار شدن رو هرکدوم از اون وسایل برقی ساخت ایران تا حدِ مرگ میترسوندتم
ولی تهش وقتی سوار ترن هوایی باشی یا اون اسکیتِ وحشتناک یا اون تابی که هیچ جاذبه ای رو خودت احساس نمیکنی وقتی تو اوج سرعتشونی وقتی باد میخوره تو صورت و ارتفاعت هی کم و زیاد میشه تو هیچ ترسی تو خودت احساس نمیکنی فقط هیجانِ یه هیجانِ عالی یه حسِ ناب که سرحالت میاره تو اون سرعت تو نمیتونی به هیچی فک کنی فقط ازش لذت میبری وسعی میکنی کاری کنی که کمترین آسیب و از ضربه ها و سرعت بخوری و آخرش وقتی پیاده شدی سرحالی شارژی و از خودت کلی راضی ای که از پسش بر اومدی
ولی تو همه وسایلِ شهربازی یکیش هست که استثناست یکیش هست که برعکسِ همه ی ایناس یکی که من ازش متنفر بودم همیشه "چرخ و فلک" ارتفاعش زیادِ حرکتش انقدر کندِ که تو اصا" احساس نمیکنی داره حرکت میکنه و وقتی داری میری بالا به تو این فرصت و میده که به تمامِ ترسات فکر کنی و حتی بهشون پر و بال بدی وقتی میرسی به بالاترین نقطش یه عالمه وقت دتری به این فکر کنی که اگه الان از اون بالا بیفتی پایین چه مرگِ دردناکی رو خواهی داشت بدون اینکه کاری ز دستت بربیاد و آخرش وقتی پیاده شدی هیچی واست نمیمونه جز یه حسِ مزخرفِ ترس که تا یه مدت باهات میمونه و یه حس آخیش تموم شد راحت شدیم
ترسای زندگی از چیزایی که هنوز اتفاق نیفتاده مثلِ چرخ و فلکن و اتفاقای بد وقتی میفتن شبیه ترن واسه همینه که نگرانی بیشتر از هز اتفاقِ بدِ دیگه ای آدم وله میکنه :)
سلام.خوب مینویسی.دوس دارم.به منم سر بزن.خوشحالم میکنی.اگه دلت خواست لینکم کن و بگو تا منم لینکت کنم
انقد از این تریپا که لینک کردی بگو لینک کنم بدم میاد اگه دوس داری لینک کن اگه م نه که نکن لوس بازیا چیه گرو کشیه مگه؟؟